بیخوابی یکی از اختلالات خواب است که در «روانشناسی خواب» مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. در اختلال اینسومنیا (Insomnia)، افراد دچار بیخوابی هستند و بهسادگی نمیتوانند بخوابند. این افراد در واقع از مشکلاتی مانند به خواب رفتن، بیدار شدن مکرر در خلال شب همراه با ناتوانی یا اشکال در به خواب رفتن مجدد، بیدار شدن خیلی زود در صبح و خوابی که باعث تجدید قوا و سرحال شدن نمیشود، رنج میبرند.
انسانها حدود یکسوم زندگی خود را در خواب سپری میکنند؛ به عبارتی اکثر ما حدود سه هزار ساعت در سال میخوابیم. برای بسیاری از ما، خواب هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ جسمی، انرژیزا است. متأسفانه بسیاری از مردم به اندازهی کافی نمیخوابند و ۲۸ درصد مردم آمریکا میگویند در طول روز بهشدت احساس خوابآلودگی میکنند. اکثر ما میدانیم شب تا صبح نخوابیدن یا بد خوابیدن، یعنی چه؛ صبح روز بعد اندکی گیج هستیم و حواسمان سر جایش نیست. با نزدیک شدن به بعدازظهر و عصر، ممکن است عصبی و تحریکپذیر شویم.
حتی محرومیت از خواب برای مدتی کوتاه در طول ۲۴ ساعت، مانع از تفکر واضح میشود. حالا تصور کنید سالها است نتوانستهاید یک شب خواب راحت داشته باشید. روابطتان با دیگران لطمه دیده، انجام دادن تکالیف دانشگاه برای شما دشوار است و کارآمدی و بازدهیتان در محل کار کاهش یافته. کمبود خواب بر جسم شما نیز تأثیر میگذارد. افرادی که خواب کافی ندارند، دربرابر بیماریهایی مانند سرماخوردگی معمولی آسیبپذیرتر هستند.
شاید این مسئله به این دلیل است که صرفا بعد از چند ساعت نخوابیدن، کارآیی سیستم ایمنی بدن آنها کاهش یافته. جای تردید نیست که مختل شدن خواب، در انواع مختلف آن، مبانی فیزیولوژیکی دارند و بنابراین میتواند یک مشکل پزشکی محض محسوب شود. مشکلات خواب، تعامل خاص و مهمی با عوامل روانی و آنچه در مغز روی میدهد دارند و در این مقاله به آنها میپردازیم.
مرور کلی بر اختلالات خواب
مطالعهی خواب از قدیم، بر مفاهیم مطرح در آسیبشناسی روانی یا روانشناسی مرضی، تأثیر گذاشته است. Moral treatment که در قرن نوزدهم از آن در مورد افراد مبتلا به بیماریهای روانی شدید استفاده میشد، بیماران روانی را تشویق میکرد تا بهعنوان بخشی از رواندرمانی، به اندازهی کافی بخوابند. زیگموند فروید بر رؤیا تکید زیادی داشت و بهعنوان روشی برای درک بهتر زندگی هیجانی (Emotional life) درمانجویان، با آنها دربارهی رؤیاهایشان بحث و تبادل نظر میکرد.
محققانی که در آزمایشهای خود مانع از خوابیدن آزمودنیها به مدت طولانی میشود، متوجه شدهاند که محرومیت از خواب به مدتهای طولانی، معمولا آثار منفی عمیقی بر جای میگذارد. در یک آزمایش قدیمی در دههی ۱۹۵۰، ۳۵۰ داوطلب به مدت ۱۱۲ ساعت بیدار نگه داشته شدند. هفت نفر از این داوطلبان رفتارهای عجیب و غریب از خود نشان دادند که به رفتارهای سایکوتیک (روانپریشانه) شبیه بود.